معنی نوعی غذای بومی مشهدی
حل جدول
شله مشهدی
نوعی غذای شمالی
آلومسما، باقلاقاتوق، ترشی تره، سیرقلیه، کدوبره، مرغ لاکو، مرغانه پلا، میرزاقاسمی، نازخاتون
نوعی غذای اصفهانی
قیمه ریزه
نوعی غذای مکزیکی
آنچیلادا
نوعی غذای ترکیهای
بورک گوشت
واژه پیشنهادی
مترادف و متضاد زبان فارسی
اهل، بومزاد، محلی، ولایتی، متوطن،
(متضاد) غیر بومی
فرهنگ عمید
لغت نامه دهخدا
مشهدی. [م َ هََ](اِخ) تیره ای از ایل بویراحمدی کوه کیلویه ٔ فارس.(جغرافیای سیاسی کیهان ص 88).
مشهدی. [م َ هََ](ص نسبی) منسوب به شهر مقدس مشهد. || لقب کسی که مزار امام ثامن، علیه الصلوهوالسلام را زیارت کرده باشد.(ناظم الاطباء).
بومی
بومی. (ص نسبی) منسوب به شهر و بلاد. (ناظم الاطباء).منسوب به بوم. اهل محل. اهل ناحیه. (فرهنگ فارسی معین). منسوب به بوم که بمعنی سرزمین و مملکت و کشور است. ساکن اصلی زمینی. (یادداشت بخط مؤلف): اما عیب این قلعه آن است که بمردم بسیار نگاه توان داشت و چون پادشاه مستقیم قصد آنجا کند، مردم بومی باشند که آنرا بدزدند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 158).
همان برده ٔ بومی و بربری
سبق برده برماه و بر مشتری.
نظامی.
|| مقابل بیرونی و غریب و خارجی. || دائمی. همیشگی. (یادداشت بخط مؤلف).
معادل ابجد
2264